هفته آینده قرار است در پژوهشگاه ما، نماینده اعضا هئیت علمی از میان اعضا انتخاب شود. چون نماینده قبلی استعفاء داده بود. امروز از نماینده مستعفی سوال کردم چرا شما از نمایندگی اعضا هئیت علمی در پژوهشگاه استعفا دادید؟
گفت: در آخرین جلسه هئیت علمی که متشکل از ریاست، معاون پژوهشی، مسئول دفتر هئیت علمی، نماینده منتصب ریاست و من تشکیل شده بود، ریاست سعی کرد تا یکی از پرسنل را عضو هئیت علمی کند در حالی که این فرد صلاحیت عضویت هئیت علمی را ندارد. بقیه شرکت کنندگان در جلسه هم به دلیل حفظ جایگاه خود، رئیس را حمایت می کردند. فقط من مخالف این کار غیر قانونی بودم. حرفم خریدار نداشت. به همین دلیل استعفاء دادم تا دست کم وجدانم راحت باشد.
گفتم: چرا رئیس قصد داشت آن فرد را جزء هئیت علمی پژوهشگاه کند؟
گفت: چون آن فرد هم در مسائل مختلف پژوهشگاه هوا رئیس را دارد حتی در مسائل غیر قانونی.
گفتم: مگر ممکن است در پژوهشگاه چنین خلافی صورت گیرد؟
گفت: تازه این یک فقره خلاف است. آن قدر از این نوع خلاف ها در مسئولیت های مختلف صورت می گیرد که این یکی در آن گم است.
گفتم: مثلا یک خلف دیگر می توانی نام ببری.
گفت: بله. آقای رئیس عینکی ما، تمام کارهای علمی خود از جمله نوشتن مقاله و سایر تحقیقات موظفی خود را می دهد پرسنل زیر دستش برایش می نویسند و خودش از مزایای آن استفاده می کند.
گفتم: این که شرعا حرام است.
گفت: احتمالا برخی از مدیران و مسئولان از جمله آقای عینکی، آن طور که مراجع اسلام احکام را می فهمند، آنان نمی فهمند. یعنی آنان احکام دین را طور دیگری درک می کنند. از جمله آنان دروغ گفتن مسئول برای حفظ سازمان و بالتبع حفظ خودشان را جایز می دانند.
گفتم: چه جالب. پس من می روم این مطلب را در وبلاگم می نویسم تا برای تاریخ ثبت شود. چرا که شاید روزی تمام مطالب وبلاگم را در قالب یک کتاب چاپ کنم. البته حتما موقع چاپ کتاب اسم پژوهشگاه و اسم آقای عینکی را هم ذکر می کنم.